قدیما حدود 40 سال پیش یه روز یه آقایی که الان یه دکتر سرشناس حقوق، استاد حقوق و نیز مترجم رسمی اداره مترجمین رسمی کشوره، با دوستاش در آنکارا دنبال یه آدرسی بودن. آدرس نزدیک قیزیل آی (Kızılay) توی یکی از کوچه ها بود. تو پیاده رو از یه نفر می پرسن:
Pardon, Dost kitabevi nerde?
(ببخشید، کتابفروشی -یا کتابخانه- «دوست» کجاست؟)
یارو در حالی که با عجله رد می شده طرف دیگر خیابون رو نشون می ده و میگه:
Karşıda
(روبرو)
دکتر ما با دوستاش (که فکر می کردند ترکیشون خوبه!) از این جواب می فهمند که باید به سمت دیگر خیابون برن و اول قارشی (Karşı) رو پیدا کنن.
همین کارو می کنن و در طرف دیگر خیابون دنبال تابلوی قارشی می گردن و تا از پیدا کردنش ناامید می شن از یه رهگذر دیگه می پرسن:
Pardon Beyefendi, Karşı nerde?!
(ببخشید، کارشی کجاست؟)
رهگذر با یه لبخند و در حالی که نگاه عاقل اندر سفیهانه ای به هموطنان ما می کنه، طرف مقابل رو نشون می ده و می گه:
Tabii ki karşıda!
(معلومه که روبرو)
دوستان ما باز میان اینطرف خیابون و باز دنبال تابلوی قارشی بودن که یه خانم مسنی نزدیک می شه و می پرسه:
Oğlum, nereyi arıyorsunuz böyle?
(پسرم شما کجا می خواین برین؟)
دوستان ما می گن:
Karşıyı, abla!
(روبرو، خواهرم!)
خانم در حالی که می خندیده می گه:
Boşverin karşıyı. nereyi arıyorsunuz onu söyleyin!
(شما ول کنین اینروبرورو! کجا می خواین برین؟)
دکتر فعلی و دانشجوی تازه وارد آنروز متوجه می شن که باید اشتباهی از طرف اونا رخ داده باشه ولی در مقابل برخورد دوستانه و صمیمی خانم جواب می دن:
Biz Dost kitabeviyi arıyorduk da.
(ما می خوایم بریم کتابفروشی دوست)
خانم می گه:
Oğlum, siz önce nereli olduğunuz söyleyin bakayım?
(پسرم، شما از کجا تشریف میارین؟)
İranlıyız. İran türküyüz.
(ما ایرانی هستیم. تُرک ایران)
Tamam, hoşgeldiniz. bakın şimdi, Karşı demek, bulunduğumuz yere göre diğer taraf demektir. bunu Dost kitabevine gitmeden önce öğrenmeniz lazımmış!
(خوش اومدین. ببینین: روبرو یعنی طرف مقابل نسبت به جایی که در آن قرار دارین. معلومه که قبل از رفتن به کتابفروشی دوست لازم بوده اینو یاد می گرفتین!)
بعد آدرس رو بهشون نشون می ده و دکتر ما با دوستاش با خنده توأم با خجالت راهی کتابخانه دوست می شن.
ادامه مطلب