مدتی است از طرق مختلف برای جمع آوری هوادار جهت تیم فوتبال ملی تبلیغ می شود. حتی شماره پیامکی نیز برای این منظور لحاظ شده است.
چه کسی ایرانیتر است؟!!!
شما چه فکر میکنید؟ احساس و ذهنیتی که در نگاه اول از این جمله در شما متداعی میشود چیست؟
شاید هم میگویید چه سوال احمقانهای!
جمله سوالی فوق، ترجمه حال زمینه مباحثی است که در رسانههای تصویری، مجازی، مطبوعاتی و ... کشورمان از خیلی وقت پیش و مخصوصاً بصورت هجمهای وسیع و همهجانبه و به طرز شگفتیآوری به موازات سیاستهای خبرپراکنی و ذهنیتسازی کانالهای تلویزیونی، اینترنتی و مطبوعاتی منسوب به غارتگران سابق و فراری بیتالمال یا متعلق به برخی کشورهای غربی در قبال ترکان تاریخساز و میهنپرست این کشور ایجاد شده است.
مباحثی با مضامین «ما آذری هستیم نه ترک!» (1)، «زبان مردم آذربایجان از زمان مهاجرت سلجوقیان/مغولها/صفویان و (؟!) ترکی شده است»، «زبان و گویش اصلی آذری جزو زبانهای ایرانی بوده است!!»، «او دیگر فارس است!» (2)، «فلانی که این را نوشته/گفته/کشیده و ...، خودش ترک بوده یا هست» و ... که واکنشها و پاسخهایی را نیز می طلبد و در پی میآورد، این سوال را در ذهن (هنوز مسخ نشده) ایجاد میکند که آیا این بحثهای علمی (؟!) برای اثبات حقانیت کدام محفل/عده/ قوم در رابطه با دارا بودن اصالت ایرانی است؟
خوب، از چیدمان جملات به ترتیب فوق چنین استنباط میشود که ماهیت و مسیر مباحث مذکور کلاً اشتباه و انحرافی است و به عبارت دیگر نوشته حاضر در جهت القاء/تفهیم این موضوع (اشتباه بودن ماهیت مباحث مذکور) است.
سوال اصلی این است که؛ چرا مطالعه و بحث در رابطه با اینکه «من ترکم یا آذری، (اگر احیاناً ترکم) کی ترک شدهام، آیا وحشی بودهام/ هستم یا متمدن» اینقدر مهم است یا اهمیت یافته است؟
با نگاهی به تاریخ حضور این مباحث در کشورمان متوجه خواهیم شد که نقططه آغاز آن مربوط به اوایل قرن حاضر شمسی است. یعنی ظهور رضاخان میرپنچ به عنوان شاهنشاه ایران بدست انگلیسیها. محافل فراماسون که در سایه شاه مزبور قرار داده شدند و اکثراً در سایه حرکت کرده اند القائات شوونیستی- فاشیستی خود را همواره به راس رژیم طاغوتی تزریق و این افکار را از طرق گوناگون برای اعمال در جامعه تجویز کردند. اهمیت این جنبه از رژیم کودتایی این بود که وجوه افتراق ایران با همسایگان تشدید شده، احتمال همگرایی اصولی و استراتژیک در آنها به حداقل رسانیده شده و در طول زمان حتی از بین برود.
به اشاره ارباب ماورای آبی و به دست محافل مذکور تمامی فشار مخصوصا بر روی ترکان میهن پرست کشور آورده شد زیرا علاوه بر اینکه آخرین سلسله ترک تبار با طراحی انگلیسیها و همکاری همه جانبه محافل مذکور سرنکون شده بود، ترکان جمعیت قابل توجهی (اکثریت نسبی جمعیت) را تشکیل می دادند و مهمتر از همه اینکه این بخش از جامعه همواره هوشیار و حساس به سناریوهای امپریالیستی بوده و برخوردار از قابلیت واکنش موثر بوده است.
امروز جامعه ایرانی نیک می داند که تاریخ دوره قاجار بوط خاص و سلسله های ترک بطور عام به کلی متاثر از طرز نگرش محافل مذکور و در جهت تنظیم افکار عمومی با هدف نهایی خدمت به صهیونیزم و امپریالیزم جهانی بازنویسی و به خورد ایشان داده شده و اگر این بخش از جامعه در اوایل قرن حاضر اکثریت نسبی را تشکیل می داده اند هنوز دارای همین ویژگی هستند یا فاصله زیادی با آن ندارند (3) شاید هم هدف از طرح این بحثها ایجاد شک و تردید در حق بودن حقوق بوده و هست؟! یا اینکه بخشی از انرژی فکری و ارزشهای فرهنگی جامعه را نشانه رفته و با اصرار و لجاجت در جا میکوبد. بزرگترین وحشت این محافل خدمتگزار بیگانه، عدم مایوس و رادیکالیزه شدن ترکان و تداوم حس تعلق و درک صحیح این مردم از جایگاه واقعی خود در کشورمان است. آنچه که امروز از تمام حوادث در جریان در منطقه و به شکلی که از رسانههای فارسیزبان بیگانه پمپاژ میشود در راستای خدمت به خیال موهومی است مبنی بر اینکه جای مزدور، وطنفروش و تروریست با شهروند تاریخساز و میهنپرست نخست در اذهان و بعد در عمل عوض شود. چیزی که قبلاً در دوره پدر و پسر (با کوک انگلیسی) کار شد و موجب ایجاد توهم بزرگی در عدهای گردید در حدی که به شکل سخیف، غیر انسانی و خطرناکی شهروندان نجیب کشور عزیزمان را مورد تحقیر قرار دادند.
اگر فکرمی کنید که نگارنده نیز در عین تلاش برای تبیین یک موضوع در دامی از نوع مباحث یاد شده افتاده است به شما حق خواهم داد. لیکن لازم دیدم موضوع را برای آندسته از میهنپرستان واقعی و عاقبتاندیش (اعم از ترک و فارس و لر و ...) که با مباحث مطروحه در رسانهها مواجه میشوند کمی باز کنم و جواب سوال را با مثالهایی جهت طراحان مغرض مباحث یاد شده بدهم.
از هر منظر که نگاه کنید خواهید دید که شهید مهدی باکری (متولد میاندوآب، دین: اسلام، زبان مادری: ترکی، تابعیت: ایران)، شهید صیاد شیرازی (متولد درگز، دین: اسلام، زبان مادری: ترکی، تابعیت: ایران)، شهید علی اکبر شیرودی (متولد تنکابن، دین: اسلام، زبان مادری: مازنی، تابعیت: ایران)، شهید مرحمت بالازاده (متولد مغان، دین: اسلام، زبان مادری: ترکی، تابعیت: ایران)، شهید ابراهیم بیراوند (متولد خرم آباد، دین: اسلام، زبان مادری: لری، تابعیت: ایران) و یا نادرشاه، عباس میرزا، شیخ محمد خیابانی، مصدق، شاه عباس کبیر و میلیونها مانند اینها همگی از کوروش (متولد؟، دین:؟، زبان مادری:؟، تابعیت:؟) (4)، و امثالهم ایرانیتر است. زیرا هویت ایرانی بر پایه الف) دین: اسلام، ب) نژاد: شهروندی جمهوری اسلامی ایران (5)، ج) زبان: رسمی فارسی در عین احترام (انشاا...) عملی به سیار زبانهای مورد تکلم در کشور و در چهارچوب قانون اساسی و د) ... است.
بنابراین پاسخ سوال مطروحه در مباحث مذکور به صورت زیر خلاصه و مختصر ارائه می شود:
هر شخص دارای شناسنامه صادره از تمام نقاط ایران، ایرانی است و به یک اندازه! بحث بر سر اینکه خائن به وطن، تروریست، عمال ارزان قیمت بیگانه و ... (6) دارای هویت ایرانی البته چیز دیگری است و موضوع این نوشته نیست. شاید به جای افتادن در منجلاب بحثهای از این دست به فرهنگ/فرهنگهای بومی جامعه ایرانی، تحلیل وقایع روز بیشتر وقت بگذاریم.
رسول داغسر
پی نوشتها:
(1) شکل پیشرفته و موذیانهترِ «اشتباه نکنید، شما ترک نیستید!»
(2) در مورد ترکزادههایی که زیر هجمه سنگین و سخیف آسیمیلاسیون به زبان شیرین فارسی روی آوردهاند!
(3) هرچند این نسبتها و درصدها نمی توانند حقانیت هیچ حقی را به چالش بکشند.
(4) در خصوص محل تولد، دین، زبان و ... احتمالی نظراتی با منابع مورد استناد ضعیف و پرشائبه پدید آمده است. لیکن اهل مطالعه و کنکاش، امروز به ترفندهای ذهنیتسازی رسانهها و تحریف تاریخ آشنا هستند.
(5) داستانهایی مثل اصالت آریایی، ترکی و ... ایرانیان فقط در جهت تامین مطامع صهیونیزم و امپریالیزم بینالمللی است.
(6) اینها هرچند در تعداد اندک همواره وجود داشتهاند و وضع کنونیشان نیز مبین گذشتهشان است.
به گزارش دورنانیوز بنقل از نصر، بحران خشک شدن دریاچه اورمیه را می توان نخستین معضل زیست محیطی منطقه شمال غرب و حتی بخش های وسیع تری از کشور و همسایگان ایران دانست که زنگ خطر آن در سال های اخیر با تشدید خشکسالی ها و کاهش بارش نزولات آسمانی بیش از پیش بلندتر به گوش می رسد، بحرانی که در صورت وقوع آن بخش عظیمی از جمعیت شمالغرب کشور و حتی استان های مرکزی نیز علاوه بر بحران هایی چون طوفان های نمکی و تحت تاثیر قرار گرفتن فعالیت های کشاورزی، صنعتی و بسیاری دیگر از حوزه ها، با انواع بیماری های تنفسی و پوستی و نظایر آن دست به گریبان خواهند شد.
البته ناگفته نماند که در حال حاضر نیز این بحران ها با تحت تاثیر قرار دادن بخش مهمی از فعالیت بخش های مختلف در مناطق حاشیه ای دریاچه ارومیه در حال خودنمایی هستند و خشک شدن باغ های متعدد در شهرستان هایی چون شبستر و صوفیان و وضعیت نامطلوب هوا در چنین مناطقی تنها نمونه هایی از این جوجه نابالغ در تخم مرغ بحران دریاچه ارومیه است که در همین حد نیز عمق فاجعه احتمالی در صورت خشک شدن بزرگترین دریاچه آب شور جهان را به خوبی نشان می دهد.
در این میان و پس از وعده های انتخاباتی رییس جمهور دولت یازدهم مبنی بر اولویت حل این بحران، ستاد احیای دریاچه ارومیه با عضویت مسوولان و مدیران مختلف استان های مرتبط با این حوزه تشکیل و مسوول انجام پیگیری ها و اقدامات لازم در این خصوص شد و اکنون پس از گذشت حدود دو سال از فعالیت های این ستاد، خلیل ساعی دبیر شورای استانی آن در آذربایجان شرقی و مدیرکل ستاد مدیرت بحران استان به تشریح اقدامات صورت گرفته توسط این ستاد پرداخته است.
پیش از هر چیز در خصوص ابعاد بحران دریاچه اورمیه توضیح مختصری ارائه دهید
ازجمله مسائلی که از حدود ۲۰ سال گذشته به آن مبتلا هستیم بحث دریاچه ارومیه است، گفت: در سال ۷۴ دریاچه ارومیه بیشترین میزان آب را که حدود ۳۲ میلیارد مترمکعب بود، داشت ولی بهمرورزمان با کاهش آب این دریاچه مواجه شدیم بهطوری در سال ۹۴ میزان آب دریاچه به دو میلیارد مترمکعب رسیده است.
یکی از برنامههای دولت تدبیر و امید احیا دریاچه ارومیه بود و از زمان روی کار آمدن دولت فعالیتهای خوبی انجامیافته و ستاد احیا در ابتدا با همکاری دانشگاه صنعتی شریف مطالعات خود را شروع کرد و هفت ماه به این دانشگاه فرصت مطالعه درزمینهٔ این طرح داد که این دانشگاه با استفاده از ۵۰۰ اساتید دانشگاه و متخصصین امر در کل کشور و همچنین با دعوت افرادی از خارج از کشور که علاقهمند به احیا دریاچه بودند و افرادی که مشتاقانه و داوطلبانه اعلام همکاری کرده بودند، درنهایت بعد از هفت ماه مطالعه حدود ۲۶ راهکار بهعنوان راهکارهای اساسی احیا دریاچه ارومیه مورد مطالعه قراردادند و بهعنوان مصوبه هیئت دولت به تصویب هیئتوزیران رسید و به استانها ابلاغ شد.
نحوه همکاری استان های درگیر با بحران دریاچه اورمیه و اقدامات صورت گرفته از سوی ستاد به چه شکلی است؟
استانها برای اینکه بتوانند کارهای خود را نظام مند کنند، دفاتر منطقهای را در استانهای آذربایجان شرقی، آذربایجان غربی و کردستان شکل دادند که این دفاتر میتوانند تمام مصوبات دولت و پیشطرحهای مصوب شده و همچنین اعتبارات اختصاصیافته را که در اختیار پنج دستگاه جهاد کشاورزی، آب منطقهای، محیطزیست، منابع طبیعی و جهاد کشاورزی بود، اجرا کنند.
در سال ۹۳ ستاد احیا دریاچه ۲۱ طرح در دست اجرا داشت که توسط پنج دستگاه اجرایی لازمالاجرا بودند که ازجمله این طرحها جلوگیری از برداشت غیرمجاز از آبهای سطحی، نصب کنتور بر روی چاههای موجود و برقدار کردن آنها بود که این امر به عهده آب منطقهای استان هاست.
استانداریها متولی تدوین برنامه جامعه آموزش، اطلاعرسانی و آگاهسازی جوامع عمومی، محلی و ذینفعان که هستند که بحث آموزش افرادی که از این آب استفاده میکنند هم در بخش شرب، کشاورزی و صنعت به آنها اطلاعرسانی شود و با این اطلاعرسانی مصرف آب را بهینه کرده و با مصرف حداقل حداکثر استفاده را نمایند.
ساعی اظهار داشت : در کشور ما منابع آب در حداقل میزان خود قرار دارد و مصرف بالا است و اینکه تغییرات اقلیمی که در دنیا و کشور ما اتفاق افتاده باید موردبررسی قرار میگرفت تا اطلاع یابیم که چقدر آب در اختیارداریم و میزان مصرف چقدر است و اینکه منابع و مصارف در تعادل قرار دارند یا نه برای این منظور دانشگاه صنعتی شریف یک دفتر برنامهریزی و تلفیقی با ۶ کارگروه تخصصی تشکیل داد که از آن جمله میتوان کمیته منابع مصرف آب و منابع مصارف و اقلیم نام برد.
مهمترین مباحث مطرح در خصوص احیای دریاچه اورمیه و عملکرد ستاد در خصوص آنها چگونه بوده است؟
بحثهای زمینشناسی، محیطزیست، اقتصادی، اجتماعی و فرهنگی از بحثهای مطرحشده درزمینهٔ احیا دریاچه بود که بحثهای اجتماعی و فرهنگی از مهمترین آنهاست زیرا اگر جامعه محلی با ستاد احیا همکاری ننمایند طبیعتاً برنامهی زمانی که ستاد سال ۱۴۰۲ را سال احیا دریاچه ارومیه مطرح کرده با مشکل مواجه خواهیم شد.
مشارکت ذینفعان نیز بحثی است که در ستاد مطرحشده و طی ان در استانها دفاتر منطقهای شکل یافت تا کلیه کارهای مربوط به حوزه آب ریز دریاچه ارومیه که حدود ۵۱ هزار و ۸۷۶ کیلومترمربع وسعت دارد و وسعت دریا در زمان پر آب بودن ۵ هزار و ۲۰۰ کیلومترمربع بود که حدود یکدهم مساحت حوزه را شکل میداد دفاتر منطقهای کارهای مربوط به این بخشها را عهدهدار شد و از ظرفیت دوست داران دریاچه که در استان و کل کشور علاقهمند به احیا دریاچه هستند، کمک گرفتهایم.
آموزش نیز از دیگر مباحث مهم در بحث احیای دریاچه ارومیه است که در این زمینه ۱۱ شهرستان که در حوزه آبریز دریاچه قرار دارند و حداقل در هرکدام ۳ بار همایش برگزار کردیم و در این همایشها بخش کشاورزی، شوراهای منطقهای، نظام صنفی کشاورزی نظاممهندسی کشاورزی، سازمانهای مردمنهاد همه حضور مییابند و مطالعات انجامیافته در خصوص احیا دریاچه بیان میشود و در برنامههای آینده کارگاههای آموزشی در بخشها و روستاها نیز آموزشهای لازم را به مردم داده خواهد داد.
کمیته مدیریت دانش و ارتباطات نیز ازجمله کمیتههای ستاد دریاچه ارومیه است که با تشکیل بانک اطلاعاتی در مورد دریاچه ارومیه از زمانی که دریاچه آب داشته و اطلاعاتی از حدود ۲ هزار سال قبل که توسط دانشمندان و متخصصان در مورد دریاچه شده بود گردآوری شد و مستندسازی کرده و اقدامات مهمی در این زمینه انجامگرفته است.
سالها بود که به دلیل لای روبی نکردن مسیرهای آبریز، آب به دریاچه ارومیه نمیرسید و در این راستا شرکت آب منطقهای تمامی مسیلهایی که منتهی به دریاچه ارومیه میشد را به طول ۹۶ کیلومتر موظف به لای روبی شد و ۸۲ کیلومتر از این مسیل را لای روبی کرد.
برای اینکه پسابهای تصفیهشده کلانشهرها به پیکره دریا برسد باید تصفیه شود در این راستا شرکت آب و فاضلاب موظف شد تا مودول دوم تصفیهخانه شهر تبریز را احداث نماید و به همراه مودول اول بهرهبرداری مناسب انجام گیرد و پس از تصفیه به دریاچه انتقال دهیم.
پیش بینی شما در خصوص آینده دریاچه اورمیه و نتیجه اقدامات صورت گرفته توسط ستاد احیا چیست؟
امیدواریم در سه سال آینده بتوانیم در سال ۲۵۰ میلیون مترمکعب آب به دریا منتقل کنیم و پروژه بعدی انتقال آب زاب از کردستان به دریاچه ارومیه است که حدود چهار سال زمان لازم دارد ولی تا سال ۱۴۰۲ که زمان پیشبینیشده برای احیا دریاچه است، دریاچه حدود ۱۴.۵ میلیارد مترمکعب آب خواهد داشت و این در حالی است که امروز آب دریاچه دو میلیارد مترمکعب است و امیدواریم با تزریق ۱۲.۵ میلیارد آب به دریا شوری آب حدود ۲۵۰ میلیگرم در لیتر و مستعد و مناسب برای پرورش آرتمیا شود.
اعتبار تخصیصیافته برای این طرح در سال ۹۴ معادل یک هزار و ۹۲۷ میلیارد تومان بوده و این اعتبار برای ۸۸ پروژه احیا از طریق دولت مصوب شده که سهم آذربایجان شرقی ۴۱۶ میلیارد تومان است و امیدواریم شاهد رسیدن به اهداف این طرح باشیم و از این طریق ایمنی منطقه و حوزه آبریز دریاچه ارومیه و استانهای همجوار را تأمین نماییم که اگر موفق به این کار نشویم تبعات منفی در پی خواهد داشت.
در چند روز گذشته (از اواخر شهریور تا امروز 18 مهر 1394) تمامی حوضه دریاچه ارومیه حتی خود سطح دریاچه (که پست ترین و طبیعتاً کم باران ترین قسمت حوضه است) شاهد بارشهای خوبی بوده است. اینجانب روز گذشته شخصاً به خلیج خانقاه (مابین آذرشهر و عجشیر) که زودتر از سایر نقاط دریاچه خشک شده است (از حدود 10-9 سال پیش) سر زدم. سطح بدون آب دریاچه در این قسمت کاملاً خیس و مرطوب بوده و در کناره های مشرف به روستاهای خانقاه و داش کسن خیسی خاک تا عمق نیم متریمربوط به همین بارشهای اخیر است. در قسمتهای روبروی روستای زینت لو (دهانه خلیج) و همچنین روبروی روستای گمیچی (در جزیه اسلامی) مردابهایی بوجود آمده و مقادیری آب جمع شده است. امیدواریم چنانچه مسئولین دلسوز دولت محترم و نیز مردم حساس به وضعیت دریاچه هیچگونه دستکاری و اقدام دلسوزانه (از آن نوع که تاکنون انجام شده است) انجام ندهند(1)، دریاچه کم کم جان بگیرد. حیات تمامی منطقه آذربایجان و حتی بخشهای از مرکز فلات ایران بالاخص تهران، کرج و غرب سواحل دریای خزر، همچنین بخشهایی از کشورهای منطقه به احیای طبیعت زیبای این منطقه وابستگی مستقیم دارد.
(1): توجهات ویژه احمدی نژاد به برخی از امور همچون دریاچه ارومیه، -بدلایل نامعلوم- نتیجه معکوس داشته است! آقایی که به پسرعموی کویر ایران اشتهار یافته، نظری هم نسبت به دریاچه داده بود، دولت محترم آقای روحانی تاکنون هیچ اقدامی که نتیجه ملموسی بر وضعیت دریاچه داشته باشد انجام نداده است، کوههای اطراف دریاچه هر روز تحت عنوان معدن و غیره سوراخ سوراخ می شوند، و .....
بنابراین امیدواریم دولت و مردم محترم دریاچه را بحال خود بگذارند و حقابه آن را پشت سدها در اسارت نگیرند. ما مطمئنیم که دریاچه احیاء خواهد شد.
قبل از هر چیز باید یک نکته را مخصوصاً قید کنم و آن اینکه؛ موفقیت حامل مفهوم احساس خوب بودن نیز هست. یا اینکه موفیت فقط درآمد بیشتر و بیشتر نیست. یا اینکه موفقیت مطلق، پیشرفت در خصائل نیک انسانی است.
من احد عظیمزاده هستم. در 10 آذر 1336 در ده اسفنجان در شهرستان اسکو متولد شدم. هفت ساله بودم که پدرم را از دست دادم و یتیم شدم.
امکانات مالیمان اجازه نمیداد به مدرسه بروم و فقط پس از رفتن به کلاس اول مجبور شدم پشت دار قالی بنشینم و قالیبافی کنم. تا 13 سالگی روزها قالی میبافتم و شبها درس می
خواندم. چارهای نبود، وسع مالی ما جز این اجازه نمیداد.
خاک خوردم و زحمت بسیار کشیدم. در سال 2بار بیشتر نمیتوانستیم برنج بخوریم. یک بار روز 21 ماه رمضان و بار دوم شب چهارشنبهسوری. آرزو داشتم یا خلبان شوم یا پولدار و برای رسیدن به این آرزوها بسیار زحمت کشیدم.
کارم را با به دوش کشیدن پشتی و قالیهای کوچک و بردن آن از اسفنجان یا اسکو برای فروش آغاز کردم. در آغاز کار از هرکدام از آنها یک یا دو تومان (نه هزار یا 2هزار تومان) سود میکردم. پنج سال اینچنین سخت کار کردم. بسیار دشوار بود. اما پشتکار و اعتقاد به هدف با توکل به خدا تحمل سختیها را آسان میکرد. در 18 سالگی توانستم 20 هزار تومان پسانداز کنم، اما فشارها همچنان ادامه داشت تا اینکه مجبور به ترک تحصیل شدم.
غصه یتیمی چون باری سنگین به دوشم بود. (بغض میکند) یتیم هیچکس را ندارد. کارمند، کارگر، بانکی، کاسب و هرکس دیگری شب که به خانهاش میرود دستی به سر و روی بچهاش میکشد. اما یتیم این محبت بزرگ را ندارد. شبها، شبهای جمعه پاهایش را در بغل میگیرد و به انتظار مینشیند. در انتظار آن کس که دستی به سرش بکشد...
در این فکر بودم که سرمایهام را افزایش بدهم تا بتوانم کاری بکنم. میخواستم یک کارگاه فرشبافی راه بیندازم. سراغ پسرعموی پدرم رفتم و از او 20 هزار تومان قرض کردم و 60 هزار تومان هم از بانک وام گرفتم. سرمایهام شد 100 هزار تومان یعنی به اندازه یک تراول صد تومانی امروزی.
وقتی این پول دستم آمد تازه به فکر افتادم که چه بکنم. چه ایده جدیدی داشته باشم؟ ماهها فکر کردم. آن روزها چون انقلاب پیروز شده بود تا 2 سال به هیچ ایرانی پاسپورت نمیدادند. در این مدت فکر کردم و فکر کردم تا به این نتیجه رسیدم که با صادرات کارم را شروع کنم.
اما هیچ اطلاعاتی نداشتم. شنیده بودم آلمان مرکز تجارت فرش است. ویزا گرفتم و به هامبورگ رفتم و در یک مسافرخانه یا پانسیون مستقر شدم. به سالنها و انبارهای فرش آنجا سرزدم و با سلیقهها آشنا شدم. آنجا به من گفتند ثروتمندان برای خرید فرش به سوئیس میروند. ویزای 15 روزه سوئیس گرفتم و به ژنو رفتم.
زبان هم نمیدانستم. در یک هتل با تاجری آشنا شدم و او ایده اصلی را به من داد: فرش گرد بباف. در آن دوران در ایران فرش گرد بافته نمیشد و
کیفیت تولید فرش و رنگبندیها هم مناسب نبود. چای و قهوهام را خوردم و همان روز به ایران برگشتم.
به ده خودمان آمدم و ساختمانی اجاره کردم. دستگاه خریدم، با 10 درصد نقد و بقیه اقساط. ابریشم هم قسطی خریدم. انسان باید ریسکپذیر باشد و من هم ریسک کردم. با دست خالی و از هیچ.
شروع به بافتن فرش گرد کردم و چند نمونه که بیرون آمد سر و کله تاجران آلمانی پیدا شد و آنان به اسفنجان آمدند. باور میکنید یا نه؟ در اولین معامله 6.5 میلیون تومان نقد پرداختند و شش میلیون تومان هم چک دادند! آن شب از شدت هیجان نخوابیدم. احساس آن شب را خوب به خاطر دارم. سرمایه 100 هزار تومانی من که 80 هزار تومانش قرض بود در کارخانه اجارهای اینچنین سودی نصیب من کرده بود، در اولین قدم... کسب و کارم رونق گرفت و صادراتم را به آلمان، ایتالیا، سوئیس، انگلیس، بلژیک و دیگر کشورها آغاز کردم.
بسیار سفر کردم و ایدههای جدید دادم. از موزههای فرش کشورها بازدید میکردم و از طرحها اقتباس یا از آنها عکس میگرفتم و با الهام از آنها و تلفیق طرحها، ایدههای نو بیرون میدادم. در این مدت سلیقه مشتریان را شناختم.
اصول کار خودم را پیدا کردم. من شریک ندارم. هیچگاه نداشتهام و نخواهم داشت. اگر شریک خوب بود، خدا برای خودش شریک میگذاشت.
اصل دیگر من احترام به مشتری است، هر که میخواهد باشد. پیش مشتری مثل سربازی که جلوی تیمسار خبردار میایستد، با احترام میایستم. اتکای خودم اول به خدا و دوم به ایده و تفکر و پشتکار و ریسکپذیری خودم است. بسیار ریسک میکنم،بسیار.
کمی بعد در بازدید از هتلهای معروف جهان تصمیم گرفتم وارد کار ساخت بزرگترین پروژه هتل کشور شوم. تاکنون 180 میلیارد تومان در این پروژه سرمایهگذاری کردهام. تمام مصالح این پروژه خارجی و بهترین است.
سنگ برزیل، شیشه بلژیک، دستگیره در انگلیس و تاسیسات آلمانی است. کابین چهار آسانسور نیز از طلای 18 عیار است. این هتل 340 واحد مسکونی در 25 طبقه، هفت طبقه سالن ورزشی، 34 طبقه هتل، 7 رستوران روی دریاچه، 10 هزار متر شهر آبی، 70 هزار متر زمین آمفیتئاتر، 90 هزار متر زمین گلف و 2 باند هلیکوپتر دارد. فقط قرارداد نورپردازی این پروژه با فرانسویها 9 میلیون دلار است. این پروژه آبروی کشور است و من با افتخار روی آن سرمایهگذاری کردهام. من ایران را دوست دارم. بروید بگردید حتی یک دلار و ریال در خارج کشور ندارم و سرمایهگذاری یا ذخیره نکردهام....
میپرسید چه احساسی نسبت به پول دارم؟ پول دیگر مرا ارضا نمیکند. هدف من کارآفرینی است. تنها در پروژه آن هتل 600 نفر به طور مستقیم کار میکنند.
من 2 بار برنده تندیس الماس بزرگترین بیزینسمن جهان شدم و بزرگترین صادرکننده فرش کشور هستم. اما میدانید بزرگترین افتخار من چیست؟
یتیمنوازی.
افتخار میکنم 2 سال خیر نمونه کشور شدم. افتخار میکنم جزو 100 کارآفرین برتر کشور هستم. دوست دارم اشتغالزایی کنم. دوست دارم سفره مرتضی علی باز کنم، معتقدم خدا من را وسیله قرار داده است. هماکنون 1070 بچه یتیم را زیر پوشش دارم و با خودم پیمان بستم تا عمر دارم هر سال 100 بچه به آنها اضافه کنم. وصیت کردهام وقتی مردم تا 10 سال بعد از عمرم هر سال 100 بچه یتیم اضافه شود و مخارج همه یتیمها را از محل ارثم بپردازند.
بعد از 10 سال هم اگر بازماندگانم لیاقت داشتند، راه من را ادامه میدهند. سفره که میاندازیم برای یتیمها و میآیند و غذا میخورند، کیف میکنم. گریه میکنم و حال میکنم.
در یک مراسمی بچهها دورم جمع شده بودند و هر کس چیزی میخواست. در این میان دختربچهای به من نزدیک شد و به جای آن که چیزی بخواهد، فقط خواست دستم را ببوسد. مهرش بدجور به دلم نشست. خواستم فردا بیایند دفترم. آن دختر الان دخترخوانده من است. روی پایم نشست و بابایی صدایم کرد. من به هر دخترم 50 میلیون تومان جهاز دادم و مقرر کردم به این یکی 100 میلیون تومان جهاز بدهند. این دست خداست که مهر این دختر را به دل من انداخت.
یتیمی سخت است. بهترین ساعات عمر من زمانی است که در خدمت یتیمان هستم.
پول را برای چه میخواهیم؟ خدا به ما داده و ما هم باید به بقیه بدهیم.
ما وسیله هستیم. باید بخشید و بیمنت و زیاد بخشید. این توصیه من به همکارانم است. من از زیر صفر شروع کردم. توصیه من به جوانان این است که منطقی فکر کنند. این گونه نبوده که شب بخوابم، صبح پولدار شوم. خاک خوردم و رنج کشیدم و آثار این رنج هنوز در من هست. امیدشان به خدا و فکر و بازوی خودشان باشد. درستکار باشند و تلاش و تلاش و تلاش کنند. این فرمول من است...
کارلوس سلیم الو چگونه میلیاردر شد؟
بسیاری از مردم در سراسر دنیا نمیدانند کارلوس سلیم الو چه کسی است، در حالی که او ...
«عیسی کلانتری» دبیر ستاد ملی احیای دریاچه ارومیه روز سه شنبه ۹۴/۶/۱۱ در همایش توجیهی فرهنگیان آموزش و پرورش آذربایجان شرقی به لزوم توجه به توسعه پایدار تاکید کرد و گفت: کشورهایی که توسعه پایدار را قبول ندارند، در همه جا و همه چیز به مشکل بر می خورند. ما هم جزو کشورهایی بودیم که توسعه پایدار را قبول نداشتیم.
وی افزود: وقتی در برنامه توسعه سوم دولت هفتم از توسعه پایدار حرف زده شد، گفتند که این عبارتی غربی و وارداتی است و باید از برنامه حذف شود!
اما توسعه پایدار چه می گوید؟ در کشوری که چهار اصل توسعه پایدار رعایت نشود، آن کشور با مسئله جدی مواجه خواهد شد. از این چهار اصل، دو مورد مربوط به مسئله ای است ما نادیده گرفتیم و دریاچه ارومیه در نتیجه نادیده گرفته شدن این اصول خشک شد.
عیسی کلانتری با اشاره به اظهارات پرویز کردوانی در خصوص لزوم خشک کردن دریاچه ارومیه، گفت: آقای کردوانی گفته بودند که دریاچه ارومیه دیگر خشک شده و باید آن را رها کرد. این حرف زمانی درست بود که دریاچه را خود طبیعت خشک می کرد، حال آنکه دریاچه ارومیه را انسان ها خشک کرده اند. ما همه دست به دست هم دادیم و دریاچه ارومیه را خشک کردیم. (پرویز کردوانی چندی قبل در اظهار نظری سطحی و بی پایه و اساس اعلام کرده بود که دریاچه ارومیه را باید خشک کنیم و در آن کشاورزی کنیم)
وی در ادامه گفت: اولین اصل در توسعه پایدار این است کاری که انجام می شود توجیه اقتصادی داشته باشد، دومین اصل هم این است که هیچ فعالیتی نباید به محیط زیست آسیب بزند و هیچکس حق ندارد به هر دلیلی و تحت هیچ شرایطی به حقوق نسل آینده بشر تجاوز کند.
در حوزه دریاچه ارومیه بطور آشکار این اصول نادیده گرفته شده است. همه این ها دست به دست هم داد تا ما دست مایه تمدن منطقه را از دست بدهیم.
صدها دریاچه مانند ارومیه را در زیر زمین خشک کرده ایم
دبیر ستاد ملی احیای دریاچه ارومیه به بحران مصرف بی رویه آب نیز اشاره کرد و افزود: ما صدها دریاچه مانند ارومیه هم در زیر زمین داریم که آن ها را هم خشک کرده ایم!
کلانتری ادامه داد: سقف بهره برداری از آب های تجدید پذیر نهایتاً ۴۰ درصد است و ما جزو معدود کشورهایی هستیم که بیش از این مقدار از آب های تجدید پذیر استفاده می کنیم. در حوزه دریاچه ارومیه ۷۰ درصد و در کشور ۸۶ درصد آب های تجدید پذیر استفاده می شود.
وی در ادامه با ابراز نگرانی از این وضعیت، گفت: با چنین وضعی انتظار پایداری از این توسعه را داریم؟ ما با این وضع انتظار تداوم و ماندگاری خودمان را داریم؟
ما که داریم با دست خودمان، خودمان را نابود می کنیم. ما در ۵۰ سال پیش ۲۵ درصد منابع آب تجدید پذیر را هم مصرف نمی کردیم و ۵۰ سال پیش مسئله ای به نام تخریب محیط زیست نداشتیم.
ما داریم خودکشی می کنیم
کلانتری گفت: امروز با تکنولوژی که قرار بود در خدمت انسان باشد، داریم خودکشی می کنیم، ما داریم با چاقوی جراحی خودمان را می کشیم. ما داریم با تکنولوژی ریشه تداوم سرزمین هفت هزار ساله را خشک می کنیم.
ما به بهانه افزایش تولید، به بهانه عدم وابستگی، به بهانه حفظ امنیت ملی، به بهانه تامین امنیت غذایی، به بهانه اینکه مثلا گردن مان پیش دیگران خم نکنیم و اقتدار ملی داشته باشیم به این بحران رسیدیم.
با درخت های مشهد عکس یادگاری بگیرید
این نتیجه ظاهری بحران در حوزه ای است که ۷۰ درصد منابع آب تجدید پذیرش را مصرف می کند. در خراسان رضوی بالای ۱۵۰ درصد آب های تجدید پذیر مصرف می شود؛ در اصفهان و کرمان بالای ۱۲۰ درصد، در فارس بالای ۱۰۰ درصد استفاده می شود.
کلانتری ادامه داد: من چند وقت پیش در دانشگاه مشهد گفتم که با درخت های مشهد عکس یادگاری بگیرید و به آیندگان بگویید زمانی در مشهد هم درخت بود! ما داریم سرزمین خودمان را با دست خودمان نابود می کنیم.
هشدار نسبت به عواقب ویران گر خشک شدن دریاچه ارومیه
دبیر ستاد ملی احیای دریاچه ارومیه با هشدار نسبت به عواقب ویران گر خشک شدن دریاچه ارومیه، گفت: دریاچه ارومیه جایی است که نمکش روی زمین است و حیات مردم را تهدید می کند و رئیس جمهور روحانی هم آگاهانه اعلام کرده است که هر چقدر لازم باشد هزینه خواهد شد تا دریاچه ارومیه احیا شود. اگر دریاچه ارومیه را احیا نکنیم، بایستی بعداً دهها برابر هزینه احیا، خسارت خشک شدن آن را بپردازیم.
وقتی احیای دریاچه ارومیه به عنوان اولین مصوبه دولت مطرح می شود، یعنی دولت اهمیت این مسئله را درک کرده؛ اگر برای احیای دریاچه ۷ میلیارد دلار هزینه نکنیم، باید برای جبران تبعات آن صدها میلیارد دلار هزینه کنیم.
در هشت سال جنگ تحمیلی، کلاً ۱٫۱ میلیون نفر جابجایی جمعیت داشتیم و علی رغم اینکه آن ها مردم شریفی بودند، به یاد داریم شاهد چه مشکلات اجتماعی بودیم. با خشک شدن دریاچه ارومیه دست کم ۴ میلیون نفر مجبور به مهاجرت خواهند بود. کجا؟ این مردم کجا و با چه امکاناتی بروند؟
۱۹۵۰ میلیارد تومان برای احیای دریاچه ارومیه کنار گذاشته شده است
این مقام مسئول در ادامه با بیان اینکه آقای روحانی به عنوان یک برنامه ریز استراتژیست، آگاهانه از احیای دریاچه ارومیه حمایت می کند، گفت: برای اجرای طرح های دریاچه ارومیه در سه ماه آخر سال ۹۳، حدود ۴۵۰ میلیارد تومان بودجه تخصیص داده شد، امسال هم ۱۹۵۰ میلیارد تومان برای احیای دریاچه ارومیه تخصیص داده شده است. ما چکار کردیم؟ هنوز مدیران دولتی ما توجیه نشده اند که باید احیای دریاچه ارومیه در صدر برنامه هایشان قرار داشته باشد.
مدیران استانی با ستاد احیا همکاری نمی کنند
کلانتری با انتقاد شدید از عدم هماهنگی و همکاری مدیران استانی با ستاد ملی احیا، گفت: وقتی من آذری مقیم آذربایجان، فرماندارم، استاندارم، معاون استاندارم، روئسای سازمان هایم، مدیران کل ام و… بی تفاوت به مسئله احیای دریاچه ارومیه نگاه کنیم، چه انتظاری باید داشته باشیم از دیگران؟
سازمانی که در حوزه بحرانی دریاچه ارومیه قرار دارد، اما به وضع دریاچه و برنامه های ستاد احیا بی توجه است و دارد کارهای عادی خود را پیگیری می کند، توجه دارد چکار می کند؟ فکر می کنم یک مقدار بین ستاد احیا و دولتی ها فاصله افتاده است و دولتی ها دارند برنامه های عادی خود را پیگیری می کنند.
چرا سازمان حفاظت محیط زیست ما مدعی حقابه دریاچه نیست؟ آقای قاسمی باید یقه استاندار و مدیران را بگیرد و حقابه دریاچه را مطالبه کند. چرا کسی اهمیت نمی دهد؟
صبح امروز در جلسه شوراها از بین ۵۰۰ عضو شوراهای استان فقط ۱۵ نفر در جلسه حضور داشتند؟ چرا؟ مگر شوراها رابط مردم و دولت نیستند؟ آن ها به خودشان زحمت نمی دهند که بیایند و برنامه های ستاد احیا را بگیرند و اجرا کنند، انتظار داریم کسی از تهران بیاید و دریاچه را احیا کند؟
آذربایجان شرقی بازنده اصلی خشک شدن دریاچه ارومیه
کلانتری تاکید کرد: آذربایجان شرقی بازنده اصلی خشک شدن دریاچه ارومیه است و بیشترین آسیب ها و تخریب های خشک شدن دریاچه ارومیه متوجه این استان خواهد بود و تبریز را تبدیل به شهری متروکه خواهد کرد. ما از مسئولان آذربایجان شرقی انتظار داریم ۱۰ برابر آذربایجان غربی برای احیای دریاچه ارومیه تلاش کنند.
اگر مردم وارد کار نشوند، کار بسیار مشکل خواهد شد. اگر همت و غیرت داشته باشیم، دریاچه ارومیه احیا خواهد شد، این همت و غیرت در دولت هست، دولت هیچ محدودیتی برای طرح های نجات بخش دریاچه ارومیه قائل نشده است. به والله دولت با هیچ درخواست ستاد احیا تا کنون مخالفت نکرده است، علی رغم اینکه هیات دوات موضوعات بسیاری را در دستور کار دارد، با درخواست های ستاد احیا موافقت کرده و حداکثر در طی یک هفته مسئله در هیات دولت مطرح و تصویب شده است.
احیای دریاچه ارومیه در برنامه مسئولین استانی جایگاهی ندارد
کلانتری ادامه داد: گله من از مسئولین اجرایی استان ها است؛ احیای دریاچه ارومیه در برنامه مسئولین استانی جایگاهی ندارد، مدیران استانی فکر می کنند ستاد احیا منبعی برای تامین کسری بودجه دیگر بخش های آن هاست.
ما برای احیای دریاچه ارومیه نیاز به پشتیبانی مسئولین استانی داریم. رئیس جمهور تا کنون چهار بار با شخص من تندی کرده از نتایج طرح های احیای دریاچه سوال کرده است.
مردم باید حقوق خود را مطالبه کنند
کلانتری در ادامه با بیان اینکه شهروندان باید توسط سازمان های مردم نهاد توجیه شوند و مردم باید حقوق خود را مطالبه کنند، گفت: دولت وظیفه دارد برنامه های مصوب ستاد احیای را اجرا کند و مردم هم باید حقوق شهروندی خود را مطالبه کنند و اگر مردم به حقوق خود آگاه باشند، کسی نمی تواند آن ها را به دلیل حمایت از محیط زیست و درخواست احیای دریاچه ارومیه بازداشت کند؛ مثل دولت احمدی نژاد که کسانی را که به طور سمبلیک یک لیوان آب به دریاچه ارومیه آب ریختند بازداشت کرده و برچسب ضد انقلابی بودن زد.
شک نکنید دریاچه ارومیه احیا می شود
وی در ادامه با ابراز امیدواری نسبت به احیای دریاچه ارومیه افزود: من ۹۹ درصد اعتقاد قلبی دارم که پس از همه این تلاش ها دریاچه ارومیه می تواند احیا شود؛ چه از نظر اکولوژیکی، چه از نظر زمین شناسی. اما به شرطی که همه افراد مسئول و مردم پای کار بیایند. ما باید سهم دریاچه ارومیه را برگردانیم. در سال های گذشته سالانه ۲ میلیارد متر مکعب از سهم دریاچه ارومیه در کشاورزی و جاهای دیگر مصرف شده و همین عامل خشک شدن آن است.
کلانتری در ادامه با تاکید بر تقویت روح مطالبه گری مردم، گفت: از ما بخواهید و بپرسید که چرا دریاچه ارومیه خشک شد؟ چرا برنامه های احیا به سرعت اجرا نمی شود؟ چرا گرد و غبارهای نمکی بلند شده؟ چرا فشار خون مردم تبریز ۰٫۱ درصد افزایش پیدا کرده است؟ چرا بیماری های جدید شیوع پیدا کرده است؟ چرا زنبورهای عسل بی خاصیت شده اند؟ (و می دانید که اگر زنیور عسل بی خاصیت شود، بعد از ۸ سال کشاورزی هم بی خاصیت می شود.)
یک مشت مدیر بی کفایت اصلاً برنامه احیای دریاچه ارومیه را قبول ندارند
وی در ادامه باری دیگر به عدم همکاری مناسب مسئولین استانی با ستاد ملی احیا اشاره کرد و گفت: مگر از دولت برای احیای دریاچه ارومیه چه می خواهیم؟ پول هست، اختیارات کامل هست، اما من بی عرضه به اتفاق یک مشت مدیر بی کفایت که اصلاً برنامه ای به نام احیای دریاچه ارومیه را قبول ندارند، این وضع را پدید آورده ایم.
همین وزارت نیرو که باید در ماه شهریور ۱۰۰ میلیون متر مکعب از سد بوکان را به دریاچه ارومیه سرازیر می کرد، هنوز دارد مقاومت می کند؛ چرا؟
جالب هست که حجم آب پشت سد هم اکنون ۳۶۰ میلیون متر مکعب است و سال گذشته این مقدار ۸۰ میلیون متر مکعب بوده و با همان مقدار امورات منطقه حل شده، اما با این حال هنوز هم مسئولان وزارت نیرو از رهاسازی آب پشت سد به دریاچه جلوگیری می کنند.
ظاهراً کسانی در منطقه تصمیم ساز هستند و احتمالا به دولت احمدی نژاد متصل هستند و نمی خواهند دریاچه ارویمه احیا شود.
چرا با دزدان آب برخورد نمی کنید؟
کلانتری گفت: چطور ممکن است مدیری در برابر مصوبات ستاد ملی احیای دریاچه ارومیه مقاومت و سرپیچی کند؟ چرا سهم دریاچه را نمی دهند؟ چرا کارشکنی می کنند؟ ظاهراً در برنامه مدیران منطقه احیای دریاچه ارومیه جایگاهی ندارد. ۲۰ میلیون متر مکعب برای پایاب سد بوکان کافی است، چرا سهم دریاچه را نمی دهند؟
وی ادامه داد: چرا با دزدان آب برخورد نمی کنید؟ چرا با کسانی که به صورت غیر مجاز از آجی چای آب برداشت می کنند برخورد نمی شود؟ چرا رئیس دادگستری استان سکوت کرده و با این تخلفات برخورد نمی کند؟
من آذربایجان را و ایران را بیشتر از خودم دوست دارم؛ من حق ندارم خیانت کنم؛ من حق ندارم اهمال کاری کنم. که چه شود گفته شود فلانی گذران زندگی اش با آب غیر مجاز است و نباید با او برخورد کنیم؟ تخلف تخلف است چه فرقی دارد؟
از این پس هر مدیری که در راه احیای دریاچه ارومیه بایستد و کارشکنی کند به مردم معرفی خواهم کرد
دبیر ستاد ملی احیای دریاچه ارومیه در پایان با تاکید بر اینکه دریاچه ارومیه قابلیت احیا دارد، گفت: دولت به تنهایی نمی تواند دریاچه را احیا کند، مردم به تنهایی نمی توانند دریاچه را احیا کنند، سازه و سخت افزار به تنهایی نمی تواند و همه این ها باید دست در دست هم بگذارند تا دریاچه احیا شود.
کلانتری گفت: من می دانم که ملت آذربایجان، ملت با غیرتی است. ما تقاضای همکاری می کنیم از مردم. من امروز قسم می خورم هر مدیری که از این پس در راه احیای دریاچه ارومیه بایستد و کارشکنی کند به مردم معرفی خواهم کرد. ما داریم زمان را از دست می دهیم. اگر وضعیت فعلی دریاچه حفظ نشود، دیگر دریاچه ارومیه قابلیت احیا نخواهد داشت.