اندر خواهرخواندگی تبریز و استانبول 

با اقتباس از کتاب «استانبول، راهنمای گردشگری شهر همراه با نقشه و عکسها» از قلم نگارنده

شاید شما نیز جزء خیل افرادی باشید که تاکنون به استانبول سفر کرده و یا حداقل اطلاعاتی (فارغ از اینکه چقدر مقرون به حقیقت است) از این عروس جهان اسلام دارید. لیکن شاید تعجب نمایید اگر خبر از کم اطلاعی بیشتر مسافران ایرانی در مورد جاذبه های گردشگری این شهر علیرغم صرف هزینه های سنگین بدهم. به طوری که برخی از آنان حتی پس از بازگشت از سفر نیز متوجه کیفیت پایین مسافرت خود نمی شوند. از آنجا که جاذبه های گردشگری این شهر زیبا و تاریخی از طرق مختلف و با تفصیل ارائه می شود، در این مقوله قصد داریم تا به موضوع خواهرخواندگی این شهر با زیباترین و توسعه یافته ترین شهر ایران، تبریز بپردازیم که اقدامی بسیار بجا بوده و بخاطر این موضوع از مدیران شهری هر دو شهر مراتب سپاس خود را بجای آوریم. مخصوصاً مقامات شهری تبریز که با درایت و علم به حقانیت موضوع، در این مسأله صمیمیت و اهتمام به خرج دادند.

تبریز و استانبول بزرگترین شهرهای ایران و ترکیه در شمالغرب کشورهای متبوع خود می باشند. این دو شهر کهن، مسلمان‌نشین و همزبان در ورودی آسیا و اروپا و بالعکس واقع شده‌اند. در واقع استانبول ورودی ترکیه از اروپا و تبریز دروازه ورودی ایران از اروپا می باشد. نقش تبریز همچون استانبول در ورود و شکوفایی اولین های تمدن و فرهنگ به کشور متبوع خود پررنگ بوده و از همین روست که امروز تبریز کهن به شهر اولین‌ها اشتهار یافته است. (یاد شادروان صمد سرداری‌نیا که کتاب بسیار ارزشمندی در این خصوص به یادگار گذاشته است، گرامی باد). این شهرها از قدیم با همدیگر روابط فرهنگی، تجاری، بازرگانی و صنعتی داشته اند. بطوریکه یکی از هشت دروازه کهن تبریز به نام «استانبول قاپی‌سی» مشهور بوده و قدمتی چند صد ساله دارد.[1]

در طول دوره حکومت صفویان با رسمیت یافتن مذهب تشیع و همچنین در مقاطعی که تبریز به اشغال عثمانیها درمیآمد، خیل عظیمی از صنعتگران، تجار و هنرمندان تبریزی به استانبول کوچ کردند –یا کوچ داده شدند- که این توده ها در بازسازی استانبول بعد از فتح (1453 میلادی) و زلزله (1509 میلادی) و خلق خیلی از آثار معماری و هنری و رونق بخشی به بازار آن نقش پررنگی داشته اند. هم اکنون نیز در گوشه و کنار قاپالی‌چارشی استانبول، نسل‌های تجار تبریزی‌الاصل دیده می شود.

در دوره قاجاریه روشنفکران و آزادیخواهان و روزنامه نگاران تبریزی با استانبول، باکو و تفلیس در ارتباط بودند و از رویدادهای همدیگر تاثیر می پذیرفتند. تاریخچه شکل گیری نشریات اختر و ملانصرالدین با ظرافت گویای نقش روزنامه نگاران تبریزی که به استانبول تبعید شده بودند در آماده سازی روشنفکران ایران می باشد. تبریز در جنبش مشروطه نقشی اساسی برعهده داشت و دلیری و حق‌طلبی مردم هوشیار آن به پیروزی جنبش منجر شد. پس از سرکوب مشروطه توسط محمدعلی‌شاه، تمام حرکت‌های مشروطه‌خواهانه در تهران خاموش شدند؛ اما در تبریز و تنها در چند محله آن، هنوز کسانی بودند که تا پای جان از این دستاورد پاسداری می کردند. این مقاومت ماه‌ها ادامه داشت تا این‌ که در اصفهان و گیلان نیز مردم به ‌پا خواستند و مشروطه‌‌خواهان با فتح تهران به پیروزی رسیدند. این جنبش با مداخلات و توطئه های داخلی و خارجی و همچنین عدم رشد شعور سیاسی جامعه، عقیم مانده و منحرف شد.

تبریز در دوران قاجار ولیعهد نشین بود. ولیعهدان، فرمانروایی تبریز و کل ایالت آذربایجان را که مشتمل بر استانهای آذربایجان‌شرقی و آذربایجان‌غربی، زنجان، اردبیل، همدان و کردستان و بخشهایی از استانهای همجوار دیگر فعلی بود برعهده داشتند. پس از کودتای انگلیسی سال ۱۲۹۹ خورشیدی و روی کار آورده شدن پهلوی اول نیز، بدلیل اهمیت همه‌جانبه منطقه، برخی از استانداران آذربایجان‌شرقی (که کوچکتر گردیده و شامل استانهای آذربایجان شرقی، اردبیل، زنجان و قزوین فعلی بود) یا به توصیه و فشار برخی از دولت‌های بیگانه همچون انگلستان و روسیه به این سمت منصوب می‌شدند و یا از طرفداران این دولت‌‌ها بودند.

تبریز در طول تاریخ بعد از تخمینهای آماری یعنی از حداقل هزار سال پیش تا اواخر دورة حاکمیت پهلوی به عنوان بزرگترین شهر دولتهای حاکم بر این جغرافیا یا یکی از دو شهر نخست آن معرفی شده است.[2] تبریز تا همین چند دهه پیش به تنهایی چندین نمایندگی و کنسولگری کشورهای بزرگ و همسایه مثل روسیه، ترکیه عثمانی، انگلستان، اتریش، فرانسه، آلمان و آمریکا را در خود جای داده بود. (برخی از اینها اکنون نیز به فعالیت خود ادامه می دهند).

تبریز هم اکنون بزرگترین شهر آذربایجان ایران و مرکز استان آذربایجان‌شرقی است. این شهر همچنین قطب اداری، بازرگانی، سیاسی، صنعتی، فرهنگی و نظامی منطقة شمال‌‌غرب کشور شناخته می‌شود. این شهر همچنین در سال 2012 میلادی از سوی سازمان ملل به عنوان زیباترین و توسعه یافته‌ترین شهر ایران معرفی گردید.

از سوی دیگر وجهة کلانشهر استانبول که به اعتبار شاخصهای مذهبی، زبانی، تاریخی و فرهنگی خود عنوان خواهرخواندگی با تبریز را به حق از آن خود نمود از نظر جایگاهی که برای کشور متبوع خود ایفا می‌نماید، با موقعیتی که تبریز در ایران دارد یکسان است. این شهر که از زمان کنستانتین اول به صورت یکی از مراکز اصلی جهان مسیحیت بود با فتح آن در سال 1453 توسط ترکان عثمانی به یکی از تاثیرگذارترین مراکز جهان اسلام  درآمد.

فتح استانبول از نظر تاثیرات ژرفی که بر سیر تاریخ ترکیه، جهان اسلام و کل دنیا بجای گذارد بسیار مهم تلقی شده و از سوی خیل تاریخدانان بعنوان مبدأ عصری جدید پذیرفته می‌شود. سیر تاریخی کسب موقعیت رهبری جهان اسلام از سوی ترکان عثمانی نیز با فتح استانبول شروع می شود. در سالها و سده های متعاقب فتح، دین اسلام به صورت یکی از دینامیکهای اصلی سیاست جهان درآمد. از این زمان به بعد، مسلمانان در تمام وقایعی که در جهان و در عرصه بین‌الملل اتفاق می افتاد نقشی داشتند.

استانبول یک شهر ترک‌نشین و البته بزرگترین آنها است. لهجه ترکی شهر استانبول اکنون به مثابه زبان رسمی کشور مورد استفاده بوده و الفبای آن مثل الفبای تمامی زبانهای اروپایی برگرفته از الفبای لاتین می‌باشد که با اعمال ویژگیهای خاصی، بعد از تاسیس نظام جمهوری و در سال 1928 متداول گردید. لهجه‌های مختلف ترکی رایج در ترکیه، متعلق به شاخه غربی زبانهای ترکی بوده و با زبان و لهجه‌های ترکی رایج در سراسر ایران تفاوتهای بسیار اندکی دارد تا جایی که مردم این کشورها، عرفا و شعرای نامی چون نسیمی، یونس امره، فضولی، اشعار ترکی مولوی، نظامی گنجوی، استاد شهریار و ... و داستانهای دده‌قورقود و کوراوغلو را به طور مشترک از آن خود و جزو فرهنگشان می‌دانند.[3] حتی امروز پرطرفدارترین تیمهای لیگ برتری دو کشور مربوط به این شهرها هستند. تیم تراکتور تبریز می تواند حتی بیش از صد هزار نفر را در ایران به استادیومهای ورزشی بکشاند، همانگونه که تیمهای فنرباحچه، گالاتاسرای و بئشیکتاش استانبول در ترکیه می توانند.

بنابراین تبریز و استانبول در طول تاریخ به همدیگر جان بخشیده‌اند و این چیزی است که ظرفیتهای بالای این دو را در مناسبات داخلی و خارجی کشورهای متبوع خود و مخصوصاً نسبت به همدیگر به خوبی نشان می دهد.

لازم به ذکر است که پیمان‌های خواهرخواندگی، بین شهرهای دارای مشترکات تاریخی، زبانی، فرهنگی و ... برای پیوند دوباره و استحکام بیشتر دوستی و روابط و یا حتی بین شهرهایی که از وجوه مختلف دارای تضاد با یکدیگر هستند، جهت کاهش تاثیرات و تعدیل حافظه تاریخی و ... بسته شده و ظرفیت لازم را برای مشارکت در شهرها فراهم می‌کند که این امر نیز موجب توسعه پایدار شهرهای درگیر می‌شود.



[1]-  اقدام شهرداری تبریز در خصوص مرمّت و بازسازی دروازه‌های قدیمی شهر، بسیار بجا خواهد بود.

[2]. راجع به جمعیت ایران و شهرهای مختلف آن، مخصوصاً جهانگردان در طول تاریخ اظهار نظرهای مختلفی داشته‌اند که بیشتر بر شنیده‌ها و تخمینهای آنها استوار گردیده و چه بسا همراه با اشتباه بود. مثلاً در حالیکه جهانگردی در سالهای پیش از صفویه جمعیت تبریز را هیجده صدهزار نفر یعنی یک میلیون‌وهشتصدهزار نفر عنوان می‌نماید، این رقم در عرض حداکثر چند ده سال، کمتر از سیصدهزار نفر گزارش می‌شود! شاید گزارش لرد کرزن فرستادة ویژة دربار انگلستان به ایران مستندتر باشد. این شخص به مدت چندین سال قبل از شروع جنگ جهانی اول در ایران به مطالعه مشغول بوده و بعداً به صورت کارشناس مسائل ایران مطرح گردید. بطوری که نظراتش در شکل‌دهی تصمیمات دربار انگلیس در مورد کشور ایران و شکل‌یابی آیندة این کشور بسیار مورد توجه و تقدیر و استفاده قرار گرفت. کرزن در کتاب خود به آمار زیر اشاره می‏کند: «... و جمعیت آن (ایران) هفت‌میلیون‌وششصدوپنجاه‌هزار نفر و دارای 99 نقطه شهری است. از این جمعیت نیز شیعیان حدود شش‌میلیون‌وهشتصدهزار نفر، سنیان هفتصدهزار نفر، زرتشیتیان 8 هزار، یهودیان 19 هزار، ارامنه 43 هزار و ... هستند.» تراکم فوق‌الذکر جمعیت، چنان که از اطلاعات تاریخی طبیعی ایران بر می‏آید در همه‌جا یکسان نیست. از آنجا که حدود هشتاد درصد این جمعیت روستانشین بوده‌اند، پراکندگی آن در سطح کشور بسته به اوضاع آب و هوایی و میزان حاصلخیزی مناطق مختلف داشته و تراکم نسبتاً بالای جمعیت مربوط به شمال و شمالغرب کشور بوده است. کرزن در کتاب خود به جمعیت چندین شهر نیز اشاره کرده که پانزده شهر نخست بنا به برآوردهای او این‌گونه است: تهران پایتخت: 350 هزار نفر، تبریز ولیعهدنشین: 300 هزار نفر، اصفهان: 80 هزار نفر، مشهد: 70 هزار نفر، شهرهای همدان، کرمانشاه، یزد، خوی و کرمان هر کدام حدود 50 هزار نفر، قزوین: 40 هزار نفر، شهرهای شیراز، اورمیه، رشت و قم هر کدام 30 هزار نفر، بوشهر: 20 هزار نفر. به نظر کرزن، شهرهای ایران با توجه به میزان خدمات و رفاه شهری پایین و همچنین ساختار قومی و قبیله‌ای مختلف و گاهاً متضاد از نظر دینی، زبانی و ... که به عنوان یکی از عوامل اصلی فقدان وحدت در دولت شمرده می‌شود، چندان جذابیتی نداشته است. در نخستین سرشماری رسمی ایران نیز که در سال ۱۳۳۵ خورشیدی صورت پذیرفت، تبریز دومین شهر پرجمعیت ایران پس از تهران بود.

[3]- ده تا بیست درصد از کلمات مورد استفاده در نقاط مختلف دو کشور، -بسته به لهجه مورد تکلّم- متفاوت هستند. مثلاً در حالی که کلماتی چون «گرچک»، «یاغمور»، «سیجاق» و ... که در معانی حقیقت، باران، گرم و ... در میان ترکان ساکن مناطق مرکزی ایران تا جنوب شیراز بکار می‌رود، در لهجه استانبولی نیز بهمان شکل کاربرد داشته ولی در آذربایجان کاربرد ندارد. کلماتی مثل «اؤن» (جلو)، «اوزَری» (روی چیزی)، «اَرَن» (عارف) و ... هنوز در قالب کلماتی چون اؤنلوک (پیش بند بچه)، اوزرلیک (گیاهی است که برای مصون ماندن از چشم حسود روی آتش ترکانده و روی شخص و یا اشخاص مورد نظر می‌گیرند)، اَرنلر (مقبره‌هایی مربوط به عرفای متوفی واقع در برخی از مناطق و روستاهای آذربایجان) و ... ماهیت وطنی و کارایی خود را حفظ نموده‌اند.

 

شنبه 3 مرداد 1394