آذربایجان سر ایران است
متاسفانه در سایه بیتدبیریهای گسترده دولت گذشته در سراسر کشور و مخصوصاً آذربایجان شاهد برخی بیمهریها و بعضاً اتفاقات شنیع بودیم. مورد روزنامه ایران، ارگان رسمی دولت فقط یکی از اینها بود (سال 85). دوستداران میهن، دلسوزان مملکت و آنهایی که قابلیت درک فرموده امام (ره) مبنی بر «سر بودن آذربایجان برای ایران» بنا به معرفه های اجتماعی، فرهنگی و تاریخی آن را داشتند حساسیت موضوع را درک کردند. رهبر معظم انقلاب نیز مخصوصاً در مورد مربوط به نهی دولت از بکارگیری یک شخص در یکی از نقاط حساس اجرایی با قاطعیت موضع خویش را اعلام فرمودند. در سالهای اخیر همین زیادهرویها و بیتدبیریها مخصوصاً آنچه که در خصوص دریاچه اورمیه وقوع یافته است، باعث هوشیاری بیشتر مردم و مسئولین شریف آذربایجان و دلسوزان نظام و کشور گردیده است که این نیز خوشبختانه موجب هوشیاری مردم و مسئولین نسبت به بیعدالتیهایی که با توسل به برچسبهایی نظیر تجزیهطلبی و غیره میشد گردیده است.
کسی که تاریخی بزرگ و پرافتخار در این سرزمین پشت سر خود دارد، برای هر وجب این خاک در طول تاریخ خون داده است، در سربلندی انسانهای (فارغ از زبان و نژاد و ...) کوشیده است و همیشه در سختیها و مصائب، رهین نجات کشور بوده است نمیتواند تجزیهطلب باشد.
هنوز در برخی از شهرها تعدادی واحدهای معلومالحال مطبوعاتی، اینترنتی، آموزشی و حتی خدماتی که معلوم نیست با توجه به عدم وجود تقاضا و فروش و نتیجتاً عدم به صرفه بودنشان از کجا تغذیه میکنند وجود دارند که رویه کاریشان در جهت مطامع برخیها و بعضاً همسو با سیاستهای استکبار جهانی به نظر میرسد. متاسفانه اینها هنوز در قالب واحدهای قانونی از بیتالمال نیز کمکهایی دریافت میکنند. البته روشنگریهای لازم در این خصوص به عمل آمده و مردم نسبت به آنها وقوف دارند. علیرغم میل به انفعال شدیدی که در مردم از جهات فرهنگی، اجتماعی، سیاسی و اقتصادی مخصوصاً در اثر فساد همه جانبه در سالهای گذشته بوجود آمده است –و به تصدیق جامعهشناسان، این انفعال خطرناک است- ، بخشهایی از مردم آگاه خوشبختانه برخی مسائل لازم را به مراجع ذیصلاح در سطوح عالی کشور انتقال میدهند و خود با حساسیت ویژهای تحولات را رصد میکنند.
در این میان، جایگاه ویژه ترکان ساکن این مرز و بوم که به صورت بومی (و نه مهاجر) در حدود 30 استان کشور حضور دارند و در حدود 10 استان نیز تمام یا اکثریت جمعیت را تشکیل می دهند در سیر تحولات تاریخی کشور با وجوه غالب مثبت (و نه خیانت، ترور و ...) امری ثابت شده است. اهتمام ویژه در به حاشیه راندن جغرافیای فکری کشور (آذربایجان) و اخراج آن از گردونه اثرگذاری بر معادلات سیاسی، اجتماعی، اقتصادی و بویژه فرهنگی کشور از سوی رژیم نامشروع پهلوی با سفارشهای اکید و رهنمودهای اجرایی انگلیسیها از این منظر قابل درک میباشد. این مردم جزو صاحبان اصلی این سرزمین به حساب میآیند و این موضوع را در تمام طول تاریخ به اثبات رسانیدهاند. مردم ترکتبار کشور عزیز اسلامی ایران کمترین آمار تَرک کشور و فرار از آن را (نسبت به جمعیت دهها میلیونی خود) دارند و هیچگاه حتی موقعی که انگلیس عامل سیاستهای استکباری خود را در ایران بر مسند نشاند، به ترور و اقدامات مشابه دست نیازیده و جواب یاوهگویان را یا توی رویشان و با قاطعیت داده و یا (بنا به مصالح کشور) تمکین نمودهاند.
بزرگان و فرهیختگان ترک، هیچگاه در طول تاریخ به کشورهایی مثل آمریکا، انگلیس، روسیه و یا اسرائیل خدمت نکرده، به ترور دست نیازیده و موجب سرافکندگی ما نشدهاند. چرا که آداب دولتداری در رگ و خون این ملت ریشه داشته و با چند وعده آنگلوساکسونی یا صهیونیستی به هیجان نمیآیند!
«محدود کردن ترکان غیور این سرزمین به منطقهای در شمالغرب» که استراتژی صهیونیستی بوده و با دامن زده شدن به آن از سوی ناآگاهان اندکشماری، بهانهای سخیف و پست برای استخفای نیات شوونیستی و موکول کردن مداوم احقاق حقوق حقه مردم شده است، خود، اجحافی بزرگ به تاریخ، فرهنگ و شعور تمامی مردم ایران است. امروز وجدانهای آگاه و شریف در سراسر ایران به آزاداندیشان و شهدای راه حق و دفاع از وطن همچون عباس میرزا، ستارخان، باقرخان، شیخ محمد خیابانی، مصدق، مهدی و حمید باکری، همت، مرحمت بالازاده (شهید فهمیده آذربایجان)، حسن شفیع زاده، یاغچیان، تجلایی و ... افتخار میکنند.
انگلیس در کودتای منجر به روی کار آمدن آن نظامی دون پایه، بی سواد، بی تجربه و مهمتر از همه فرومایه، به دست همین شخص سیاستهای دور داشتن آذربایجان از معادلات سیاسی کشور را در پیش گرفت و چنان در این امر افراط نمود که در کتابهای درسی آنجا که به لهجه هایی چون تاتی، کاشی، بلوچی، لکی و ... به عنوان زبانهای مورد تکلم اقلیت (گویا فارسی در اکثریت مطلق بوده است!) در ایران اشاره می شد هیچ نامی از ترکی برده نمیشد. بعداً برای استتار تضاد ژرف موجود بین گفتار پهلویانه و واقعیت، واژه آذری (؟!!) اختراع و بسان کد رسمی برای ترکان غیور و میهنپرست این مرز و بوم بکار گرفته شد. نیز برای در همین راستا شهر تبریز که تا اواخر دوره قاجار بزرگترین شهر کشور بود و تهران پایتخت، تازه در اواخر قاجار با فاصله اندکی از آن پیشی گرفته بود (لرد کرزن؛ ایران و قضیه ایران، آمار برآوردی شهرها در دهه پایانی قرن نوزده: تهران= 350000، تبریز= 300000، اصفهان= 80000، مشهد= 70000 و ...) به چند رتبه پایینتر تنزل کرد. البته نقش خطیر و موثر آذربایجان در تمامی اتفاقات مهمی که دربعد از این جریان واقع گردید نشانگر سنگینی زیاد این منطقه نسبت به کل ایران و قابلیت جغرافیای آن در پرورش انسانهای شریف و آزادیخواه میباشد.
اکنون نیز این مردم شریف با لبخندی بر لب، به تماشای سفسطهبافی و اظهارات بعضاً احمقانه عدهای کژاندیش، مخصوصاً آنهایی که به صورت حرفهای از تلویزیونهای فارسیزبان خارجی به دروغپراکنی و سعی در مهندسی افکارعمومی به نفع نهایی صهیونیسم بینالمللی دارند، نشسته و البته به کمک مسئولین دلسوز و شریف اجازه اعمال نیات آنها را نخواهد داد.
والسلام